آخرش حاجت مو مـטּ میگیرم

✔اللهم الرزقنا زیارت الحسین

آخرش حاجت مو مـטּ میگیرم

✔اللهم الرزقنا زیارت الحسین

آخرش حاجت مو مـטּ میگیرم

˙·٠•اگه اهل "دلـــــــــی" بسم الله•٠·˙

【حضرت عشق:】
بــــ ه هواے کرب و بلاے تـ[♥]ـو نفس تازه نمے کنم

طبقه بندی موضوعی
آنچه آخر نوشتیم

نگاه همه به انتخاب شماست...

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۷ ب.ظ

 

سلام همسنگران بسیجی...

الان دیگه همه چی بوی سیاست به خودش گرفته...

اما...

نباید از "شهدامون" فراموش کنیم..

اونا جنگیدن برای "جمهوری اسلامی"..

و ما نباید با یه انتخاب غلط پا بذاریم رو خون شونو تبدیلش کنیم به "جمهوری آزادی"

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: کاش تو این روز های داغ انتخابات یکی پیدا بشه و واسه ی "مهدی فاطمه" تبلیغات کنه...

یکی با جرئت بنویسه " مهدی پسر بی بی فاطمه" و رای شو بندازه .......

آهای بچه شیعه گوش به زنگ باش...


 

این الرجبییون؟

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۱ ب.ظ


 

بسم الله الرحمن الرحیم...

 

 

ماه "رجب" هم اومد..

داره بوی "رمضان" میاد..

شما هم حس میکنید؟؟

چه صفایی دارد رجبی شدن...

ماهی که اولین روزش "باقری"

سومین روزش"نقوی"

دهمینش "تقوی"

سیزدهمینش "علوی"

نیمه اش زینبی و بیست هفتمش محمدی است....

 خدایا به خاطر این همه برکت شکر...

ان شاالله تو این ماه پر از فیض و برکت اون سیمی که باید به درگاه خدا وصل بشه، به مدد این بزرگواران وصل بشه..

اللهی آمین..

فقط دعا برای ظهور آقا فراموش نشه...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

رجب هنگامه راز و نیاز است

برای عاشقان فصل نماز است

رجب درگاه غفران الهی

برای بندگانش باز باز است

 



در ماه رجب فرشته ای تا صبح اینگونه ندا می‌دهد:

خوشا به حال رجبیّون

خوشا به حال آنان که والایی ماه رجب را دریافته‌اند

خوشا به حال آنان که از برکت ماه رجب نصیبی اندوخته‌اند


ارباب

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۳۳ ق.ظ


بسم رب الــ ــحسین


 

واقعا خجالت میکشیم نرفتیم کربلا؟؟؟خجالت هم داره ها...

چه جوری زندگی میکنی وقتی کربلا نرفتیم؟؟؟

وقتی از کربلا میخونن ما چی میفهمیم؟؟

وقتی میگن "بین الحرمین" تو ذهن مون چیه؟؟؟ (ما که ندیدیم)

دلم میلزره وقتی میگم کربلا میخوام...

دوست دارم یه بار فقط یه بار به عشق شما کربلایی ها پای پیاده به کربلا بیام...

ارباب؟؟؟

بین ما رسم عاشق کُشی نبود، بود؟؟

ارباب؟؟؟

بهت نمیاد راهم ندی...

صدات بزنم اما جواب مو ندی....

بخدا میترسم یه روزی بهم بگی برو....

"تو نوکر بَدی"....

ارباب؟؟؟

اگه بد ها رو نبخشی کیا رو میخوای ببخشی؟؟؟

خوب ها رو...؟؟

چطور "حر" رو بخشیدی...

مگه نه اینکه اونم یه بنده بود از بنده های خدا...؟؟؟

به طرف میگم تو که "چت رم" واست افتخاره، چقد به امام زمانت افتخار میکنی؟؟؟!!!

دیشب شب جمعه بود ، چقد به فکر صاحبِ زمان مون بودیم؟؟؟

بخدا میشه "برگشت"

نه اون برگشتی که پشت کنیم به آقامون...

نه برگردیم و کمک کنیم به ظهور آقامون...

برگردیم بشیم...

"حـــر"

 

 

رقیه جان، ببخش ما را که نشستیم و نظاره گر آن از خدا بی خبرانیم..

آخر تا کی؟؟؟

 

 

 

التماس دعای "فـــــرج"

شهید که باشی...

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ


 

 

حاجی؟؟؟

التماس دعای " فـــ ــرج"

 

ب نام او

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۸ ب.ظ



اینجا ؟؟؟

نمی دونم چرا با دیدن این عکس یاد "جنوب"(مناطق) افتادم...

کی می تونه این عکس رو درک کنه؟؟؟

ق ب ر . . . .

فشارش . . . . . .

آسمان بندگی؟؟؟

ناله ی بنده ای با دل سیاه به گوشت میرسد؟؟؟

بنده ای که درون خویش "گم" شده است؟؟

بنده ای که نا لایقی اش زبان زد "عام و خاص" است؟؟؟

بنده ای که آسمان میخواهد ..

آسمانی به مساحت یک "دل" . . .

یک دل سر در گم دارم...

از جنس بی لیاقتی ...

که عزم رفتن می کند ...

اما...

دلش در دهان مرغابیان دنیایی گیر است...

مرغابیانی که "علی" را از رفتن منع میکردند "آسمانی" بودن...

حال دل من آنها را میخواهد نه زمینی یان را...

خدایــــآ...

دنیای وانفسایی شده اس...

حال است که از گوشه کنار این "د نالایق ـــل" میگوییم :

"خدایــــــــــــــــــــا عااااااااشقم"

مبارک

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ


 

بسم رب الزهرا...

"بــــی بــــی " جان التماس دعا...

 

آیا؟؟؟؟

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳ ب.ظ


سلام...

ارباب؟؟؟

شهدا؟؟؟؟

نه مث اینکه باید بساط مو جمع کنم...

چقد "دلم" (که دیگه ندارمش) از دنیا "پــــــــر" بود...

خیلی "دنیا" نفس گیر شده..

دیگه واقعا نمیکشم...

اصلا /من/ چی شدم؟؟؟!!!؟؟؟!!!؟؟

کی میدونه؟؟؟

هر چی میکشم از این "دله"

خـــــــــــــــــــدا؟هستی؟

به قول داداش میثم :

این روزها میگذرد ...

امــــــا من از این روزها نمیگذرم...

مائده؟؟

خوش بحالت...

خدا؟

فقط کمک...

 

فدای امام رئوفم...

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۲۱ ب.ظ

بسم رب الرضا...

واقعا درک میکنم وقتی میگن نعمته همسایه ی آقا بودن...

دیشب...

خسته بودم...

صبح با آقا قرار گذاشتم برم دست بوسش...

اما شب خیلی خسته بودم...

اتوبوس حرم نگه داشت اما....

پیاده نشدم...

تازه راه افتاد که بهم زنگ زدن گفتن برو حرم "نماز" بخون بعد بیا خونه...

شب قبلش چله عاشورا مون تموم شد...

با خودم گفتم چی میشه اولین "چله" دیگه رو تو حرم آقا شروع کنم...

یکی از آجی هام پیام زد که خواب دیده واسه خوندن "عاشورا"...

اینطور شد که در کمال ناباوری همه چی دست به دست هم دادن و شب جمعه...

شب ارباب مون اولین عاشورا رو تو حرم ضامن آهو خوندم...

چه صفایی...

خدایـــــــــــــــــــــــا خیلی شکر...


شهدا(شهید رحیمی،شهید باکری،آقا ضابط،حاج حسین،سید،شهید مصطفی و ....) دعآ خیلی محتاجم...

التماس دعای فرج

مادر "عشق" و "وفا" ام البنبن

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۴۱ ب.ظ


ســــــلام بر تو ای بانوی  مرد آفرین مهربان...

سلام بر تو ای حضرت ساقی...

عرض ارادت داریم به پیشگاه حضرت عباس و سیدالشهدا...

وفات "ام البنین" مادر آب ، همسر شاه دین خدا ، و ماه درخشان بنی هاشم را به قلب صبور آقا امام زمان تسلیت میگوییم...

 

دیگر مرا ام البنین نخوانید؛!!!

تا جای پای خاطرات برهنه کودکی های پسرانم در ساحل خالی دریای توفانی خیالم، با اندوه مادرانه ام، پُر نشود!

کدام تندیس تاریخی، در میانه میدان شهر آرزوهای زیر تیغ رفته ام، می تواند گوشه ای از پیکره دست نیافتنی عباس علیه السلام را تجسمی دوباره بخشد؟

آن بغض پنهان در رجزهای ناخوانده «ابن اسداللّه » که در ابهت غرش هیچ شیری بازگو نخواهد شد، تارهای حنجره زخمی مرا نیز از صدای زندگی انداخته است!

مرا به نام مادر خطاب نکنید، تا گهواره عقاب تیزبال بنی هاشمی ام، بر فرار قله کوه های غرورم، با لرزش دستان ناامیدم از حرکت باز نایستد!

چه کسی برق آسمان چشمان درخشان او را به باران خون و اشک تبدیل کرد؛ بی آن که از صدای رعدآسای تکان بال و پرش بهراسد؟

پدرش علی علیه السلام که دست خدا بود، او را به دور دست ترین نقطه آسمانی، مشق پرواز داده بود تا پنجه هیچ کفتاری نتواند بال و پرش را زخمیِ خیانت خویش کند!

آه از آن لحظه ای که عقابی بر زمین بیفتد!

همین است که از عاشورای خبر مصیبت علقمه تا کنون، زمین زیر پایم می لرزد و من برای پیری ام، عصایی نمی یابم جز قامت خمیده زینب علیهاالسلام که مهتاب نیمه جان شب های کوری دلم گشته!

 

التماس دعای فرج

اللهم الرزقنا زیارت الحسین

مهدی جان!!!!

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۵۱ ق.ظ


 

 

السلام علیک یا بقیه الله...

آقا جان...؟؟

باندبه ی  ما نیامدی حرفی نیست،این بار تو ندبه کن که ما برگردیم...

یــــــــــــــآ مهدی...